فرشته ی مهربون

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم ، دوستانم، مذهبم و خلاصه همه وابستگی های زندگی ام را . به جنگل رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم ، اگر نتوانستم دلیلی برای ادامه زندگیم بیابم ، به آن خاتمه دهم . به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگیم بیاوری ؟ و جواب او مرا شگفت زده کرد. او گفت : آیا سرخس و بامبو را میبینی ؟ گفتم : بله فرمود : هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم ، به خوبی از آنها مراقبت کردم، نور و غذای کافی فراهم کردم . به زودی سرخس سر ازخاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم سال بعد سرخس ها همچنان رشد کردند و زمین را زیبا تر کردند. اما هنوز از بامبو خبری نبود ، من باز او را رها نکردم درسالهای سوم وچهارم نیز بامبو ها رشد نکردند و من باز هم از آنها قطع امید نکردم . درسال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد .درمقایسه با سرخس بسیار کوتاه و کوچک بود اما با گذشت ۶ماه ارتفاعش به بیش از ۱۰۰ فوت رسید . پنج سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند ، چون او برای زندگی به ریشه های قوی نیاز داشت . خدا در ادامه فرمود : آیا میدانی تو در تمام این سالها که درگیر مبارزه با سختی ها و مشکلاتت بودی درحقیقت ریشه هایت را مستحکم می کردی ؟ من در تمامی این لحظات تو را رها نکردم همانطور که بامبوها را رها نکردم . خدا اضافه کرد : هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن ، زمان تو نیز فراخواهد رسید ، تو نیز رشد میکنی وقد میکشی همانطور که بامبو و سرخس به نوبه خود رشد کرده ،به زیبایی جنگل کمک میکنند. پرسیدم : خدایا من چقدر قد میکشم ؟ پرسید : بامبو چقدر رشد میکند ؟ گفتم : هر قدر که بتواند فرشته ی مهربون...ادامه مطلب

ميم مثل... میم مثل مرداو مرد است،دستانش از تو زبر تر و پهن تر است...صورتش ته ريشی دارد!قلبش به وسعت درياجای گريه کردن به بالکن ميرود و تنهايی را می بلعد...او با همان دستان پهن و زبرش تو را نوازش ميکند...او با همان صورت ناصاف و ناملايم تو را می بوسد و تو آرام ميشوی......!!!آنقدر او را نامرد نخوان...آنقدر پول و ماشين و ثروتش را نسنجفقط به او نخ بده تا زمين و زمان را برايت بدوزد!!!فقط باهاش روراست باش تا دنيا را به پايت بريزد...... فرشته ی مهربون...ادامه مطلب

قديما همه چيزهايمان بوی ماندن ميداد!!!

آن روزها حتی بيسکوييت ها مادربودند،ولی حالا شدند های بای...

فرشته ی مهربون...

فرشته ی مهربون...

همه میگن تا شقایق هست زنــــدگی باید کرداما من میگم...دیگه شقایق های این دور و زمـــونه ارزش نداره ک بخوای ب خاطرشون زنـــــدگی کنی یا زنــــدگی نکنیپس میگم تا خــــــدا هست زنـــدگی باید کرد... فرشته ی مهربون...ادامه مطلب

فرشته ی مهربون...

فرشته ی مهربون...

دلتنگم دلتنگ تو...

 

دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی

دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی

 

دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات

 

دلتنگ تا صبح بیدار بودنت فقط واسه اینکه دل من گرفته

 

فرشته ی مهربون...

رابطه ی آدم پیچیده ترین اتفاق زندگیشان است...   آشنا میشوند   دوست میشوند   دوست می مانند   عاشق میشوند   عاشق می مانند   و این قسمت زیبای ماجراست!   شاید هم...   آشنا شوند،دوست شوند   وبعد متنفر شوند   عاشق شوند   و راهی جز جدایی نباشد!   این هم قسمت تلخ ماجراست!   اما تلخ تر از اینها میدانی چیست؟   فرقی نمیکند دوست باشد یا دشمن   همین که وابسته هم بشوند،کارشان تمام است... فرشته ی مهربون...ادامه مطلب